#بغل

ساخت وبلاگ
بعضی وقتا یادم میره که چندین بار شکست خوردم و دست از تلاش نکشیدم ، تا اینجای کار اومدم بقیش هم باید برم جلو...بعضی وقتا یادم میره که وقتی مدرسه نمونه قبول شدم چه ذوقی داشتمبعضی وقتا یادم میره که همون مدرسه نمونه جزو بدترین روزای زندگیم بود و پر از استرسبعضی وقتا اون نمره های تک مدرسه نمونه و گریه هام یادم میرهبعضی وقتا افتادن نمره های پیش دانشگاهیم و فرستادن به کمیسیون و مشکلاتش یادم میرهبعضی وقتا اخراج شدنم از دانشگاه رو یادم میرهبعضی وقتا بغضی که بعد از اخراج شدنم داشتم و فک میکردم آخرین باره دانشگاه رو میبینم یادم میرهبعضی وقتا آخرین روز و حس پایان زندگی و تحویل دادن کارت دانشجوییم و اشکام و نا امیدی اون روز رو یادم میرهبعضی وقتا اون روزا که جلوی گریه هام رو میگرفتم تا مامانم متوجه نشه بخاطر اخراج افسردگی گرفتم رو یادم میرهبعضی وقتا یادم میره که همراه با اخراجم ، شکست عشقی هم خوردمبعضی وقتا اون روزایی که تلاش میکردم دوباره کنکور بدم و صبح زود بیدار میشدم میخوندم و گریه هم میکردم باهاش رو یادم میرهبعضی وقتا یادم میره روزی رو که مهندسی برق قبول شدم و دوباره به زندگی برگشتم.فاطمه میشه یادت نره که آسون نیومدی جلو ؟!میشه همینجوری ادامه بدی و دست از تلاش نکشی؟!فاطمه یادت نرفته که همراه با ذره ذره آب شدنت مامانت هم پا به پات غصه خورد؟!پس نذار دوباره شرمنده مامانت و خونوادت بشی" روز مهندس رو به خودم که با شکستام بازم اومدم جلو و مجدد تلاش کردم تبریک میگم " + نوشته شده در جمعه پنجم اسفند ۱۴۰۱ ساعت 0:53 توسط fatem79eh  |  #بغل...
ما را در سایت #بغل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fatem79eh بازدید : 73 تاريخ : جمعه 12 اسفند 1401 ساعت: 17:27

*ببخشید جواب کامنت هاتون ندادم حالم خوب نیست.مامانم یه طرف لبش حرکتش کم شده یا میشه گفت حرکت نمیکنه ، یه پلکش دیرتر پلک میزنه ، چون ما همراهش نبودیم دیشب با رضایت خودش از بیمارستان اومده خونه... امروز دوباره بردیمش و متأسفانه دکترهای بی مسئولیت بستریش نمیکنن میگن فقط یه بار میتونستی بستری شیبه شدت ناراحتم و همش دارم گریه میکنمخدایا کمکم کن من بدون خونوادم حتی یک ثانیه هم نمیخوام زنده باشم + نوشته شده در سه شنبه نهم اسفند ۱۴۰۱ ساعت 11:22 توسط fatem79eh  |  #بغل...
ما را در سایت #بغل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fatem79eh بازدید : 75 تاريخ : جمعه 12 اسفند 1401 ساعت: 17:27

بعضی وقتا خوشحال میشم و امیدواربعضی وقتا خسته میشم و نا امیدکاش اونی که دوسش دارم می‌فهمید از دنیا خستم از مشکلات خستم...اون خبر نداره توی این چندوقت چه دردهایی تحمل کردمیه شب که فهمید حالم خیلی بده تا صبح باهام حرف زد سعی کرد خوشحالم کنه ولی بعدش نتونست درکم کنه و مجبور شدم بهش بگم که اون حتی دوست عادیم هم دیگه نیست و برام اهمیتی نداره ، دارم سعی میکنم وانمود کنم که دارم برای همیشه فراموشش میکنم میدونم از دستم ناراحته ولی خیلی خستم ، خسته تر از اونی که حتی برم بهش بگم پیشش میمونم. از اینکه توی وبلاگم از ناراحتیم بنویسم عذاب وجدان دارمدوس ندارم باعث ناراحتی دوستانی بشم که وبلاگمو میخوننتوی زندگی همه ما آدما شادی هست ، غم هم هست ، ولی اون خدایی که بالا سرمونه همیشه هوامونو داره و وبلاگم شده جایی برای غر زدنم و همیشه سعی میکنم حرفی نزنم که ناشکری به حساب بیادبه امید روزهایی که بیام از موفقیت هام بنویسم و خوشحالتون کنم #بغل...
ما را در سایت #بغل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fatem79eh بازدید : 69 تاريخ : جمعه 12 اسفند 1401 ساعت: 17:27